|
ای کاش در کنار زنان هموطن و هم زبان ام در اهر و ورزقان بودم/ خدیجه مقدمچهار شنبه25 مرداد 1391 تغییر برای برابری: پس از زلزله مصیبت باردر شهر اهر و وزرقان آذربایجان شرقی، جای خود و برخی از دوستانم را کنار هم وطنان هم زبانم به شدت خالی احساس می کنم که در غم از دست دادن عزیزان مان یکدیگر را تنگ در آغوش کشیم و تلخ بگریم و سپس به چاره بنشینیم. لحظه به لحظه ی خاطرات هفته های نخست پس از زلزله ی بم، برایم زنده می شود... دوباره می شنوم، صداها، ناله ها و همهمه هایی را که درغروب روزهای وحشتناک غم انگیز هفته های اول زلزله ی بم، وقتی در کوچه باغ های شهر، سرگردان پرسه می زدم و متوهم فکر می کردم از زیر خروارها آوار، کودکان و زنان و مردانی، صدا می زنند که ما هنوز زنده ایم و طلب کمک می کنند و در حیرتم که باز هم بیشتر، صدای زنان و کودکان به گوشم می رسد. و به خاطر می آورم وقتی در تهران در جلسات متعدد و مختلف کمک به مردم بم شرکت می کردیم و مصر بودیم ،که زنان و کودکان به کمک های ویژه نیاز دارند، با چه نگاه های متعجبی ، روبرو می شدیم که زلزله ای آمده ، شهر با خاک یکسان شده، زنان و مردان و کودکان بیشماری کشته شده اند، و بسیاری مجروح و آواره، دیگر چه فرقی بین مرد بودن و زن بودن آنان است؟ ولی دوستان در منطقه، بدون فوت وقت، شروع به آمارگیری از زنان وکودکان در چادر ها می کردند. مادران باردار و مادرانی که نوزادان شیر خوار داشتند ،و کودکانی که به حداقل هایی از تغدیه مناسب نیاز داشتند را، دست کم در محدوده هایی شناسایی کردند، سهمیه ی شیر و پنیر و تخم مرغ روزانه ی این عزیزان، به هر شکلی بود ، تهیه می شد. با اعتمادی که مردم به ما داشتند و کمک هایی که در اختیارمان می گذاشتند وسایل بهداشتی مورد نیاز دختران و زنان را تهیه و بین آنان تقسیم می شد .فعالان زنان در حوزه های مختلف، نیازهای خانواده ها را از نزدیک لمس می کردند و شبانه به تقسیم آن ها می پرداختند تا سوء استفاده ای صورت نگیرد. چون آمار روز و شب متفاوت بود و من خود از نزدیک شاهد بودم ، پس از مدت کوتاهی که هنوز مردان در بهت از دست دادن عزیزان شان در چادر ها به ماتم نشسته بودند ، زنان ، علاوه بر مرتب کردن چادر وسفره غذای حداقلی روزانه ، چه طور گیسوان دختران شان را شانه می زدند و در حال بازگشت به زندگی بودند و بعد از چندی به فنس کشی اطراف اردوگاه ها و مدیریت اردگاه مشغول شدند. کمک های آنی و فوری تشکل های غیر دولتی و حضور زنان در ماه های ابتدایی زلزله ی بم کمک مهمی به خانواده های بمی بود در حالی که بسیاری از کمک های مردمی و دولتی و جهانی که توسط ارگان های حکومتی دریافت می شد، تنها، تخلیه ی بار از کامیون ها و تریلی های بارکش بود ولی چیزی به دست مردم زلزله زده ی بمی نمی رسید عکس ها و فیلم های زیادی از حیف و میل کمک های مردمی موجود است. فعالان مدنی زن اولین کسانی بودند که در بم حضور پیدا کردند و تعدادی از آنان هنوز هم از بم خارج نشده اند ، چون پس از 9 سال از آن فاجعه، شهر بم با آن حجم کمک جهانی به حالت اول باز نگشته است .وبخاطر تعداد بالای ساختمان های نیمه تمام و رها شده، مردم بم به شهرشان شهر اسکلت های فلزی می گویند. به جز کمک های درازمدت برای بازسازی شهر بم ، کمک های میان مدت تشکل های غیر دولتی زنانبه مردم بم ، همچون ایجاد درمانگاه ، تصفیه آب اردوگاه ها ،ایجاد مهدهای کودک، آرایشگاه، نانوایی، خیاط خانه و آرایشگاه، در کانکس های فلزی بود، که ای کاش نمونه های موفق و ناموفق آنها مستند سازی می شد تا از تجربه های آن، در اهر و ورزقان، استفاده شود. ای کاش ها و حسرت های زیادی وجود دارد ولی ای کاش این روزها در کنار فعالان زنان آذری زبان در مناطق زلزله زده بودم. البته می دانم که مردم آذربایجان با سخت کوشی همیشگی خود نیاز چندانی به من و امثال من نخواهند داشت و به سرعت خرابی ها را آباد خواهند کرد. این ما هستیم که بیشتر نیازمندیم در کنارشان باشیم تا کمی آرام گیریم. |