شماره مقاله: 9304

مسیر:
صفحه اول > كوچه به كوچه

لینک مستقیم:
/spip.php?article9304



برخی از حقوق برای کمپین یک میلیون امضا محفوظ است.

پای صحبت یک زن سرپرست خانوار: هر لحظه به لبه ی پرتگاه نزدیک می شویم / مهرداد فلاح

يكشنبه14 اسفند 1390


تغییر برای برابری: من کبری ۴۹ ساله هستم، ۲ فرزندِ پسر دارم، شوهرم 3 سال است که ما را ترک کرده و با همسر دیگرش که 8سال پیش با او ازدواج کرده است زندگی‌ می‌کند. شوهرم احمد ۵۳ ساله است که نقاش است و کار آزاد دارد. احمد 8 سال پیش دختری ۲9 ساله را به عنوانِ همسر دوم خود از یکی از شهرستانها و بهانه دلسوزی اختیار کرد. مریم از خانواده‌ای روستایی و فقیر بود و تمامی‌ِ مخارجِ زندگیش را شوهرم می‌‌داد. بعد از به دنیا آمدن بچه دوم مریم رابطه ما تیره و تار شد. ما جای خانوادهِ او را برایش پر کرده بودیم تا 3 سالِ پیش که شوهرم علناً علاقه بیشترش به مریم را آشکار کرد و با دعوایی که با پسرم راه انداخت خود نیز به خانهٔ دیگرش رفت و با مریم زندگی‌ کرد و این آغازِ بدبختی‌های ما بود...

حقِ طلاق با شوهرم بود و مهریه عندلمطالبه. شوهرم راضی‌ به طلاقِ من نبود و من به ناچار اقدام به تقاضای طلاقِ غیابی کردم و کلی هزینه بابت وکیل متحمل شدم؛ اما این کار مصادف شد با فوتِ مادر شوهرم و سرزنش‌های فامیل شوهرم برای متوقف کردنِ من ، درحالیکه حتی اگر همان زمان این تقاضا صادر میشد چند ماه بعد این امر اجرا میشد. و از همان لحظه حتی ارتباط ما با فامیل شوهرم نیز به طور کامل قطع شد.

هم اکنون اسم شوهرم در شناسنامه من هست اما در واقعیت شوهری ندارم ۲ فزندم برای گذارانِ زندگی‌ ترکِ تحصیل نموده و مشغول به کار شدند اما بخاطر ترکِ تحصیلشان مجبورند به سربازی بروند اما اگر آنها نباشند مشکلاتِ من چند برابر میشود. خودم هم بلاتکلیف مانده ام، نه میتوانم طلاق بگیرم نه اینکه با شوهرم زندگی کنم.

هم اکنون تمامی‌ِ خرجِ خانه بر گردنِ من و فرزندانم هست و من به اجبار خیاطی نموده و از پیر زنی‌ بیمار مراقبت می‌کنم اما این کفایتِ مخارجِ ما را نمیکند. خود نیز مادری مریض دارم که مخارجِ بیمارستانِ او بسیار سنگین است. بخاطر همکاری نکردنِ شوهرم حتی یارانه‌ای به ما اختصاص داده نشد و همچنان با مشکلِ مالی دست و پنجه نرم می‌کنیم. هیچ مرجعی نیست که حق من و پسرانم را از شوهرم بگیرد، او نیز تمام دارایش را به اسم مریم نموده و نمیتوانیم برای این کار اقدام کنیم و هرلحظه به لبهٔ پرتگاه نزدیک تر می‌شویم، و تا الان هیچ کس از ما حمایتی نکرده و حتی هیچ قانونی برای گرفتن حق ما درنظر گرفته نشده است!