|
براي محسن كرمي /انسيه سلمانييكشنبه4 دی 1390 روزهاي سختي را ميگذراني: مرگ پدر، نبود خواهر، اوين، گورستان و ... اين روزها به تو فكر ميكنم، كه شايد آزادي و اما زنداني اي در آزادي. اين روزها به لبخندي فكر ميكنم كه هميشه روي لبانت بود، مقابل درب اوين، زماني كه با خواهر وداع ميكردي. روزهايي كه به ديدارت مي آئيم و ما را با لبخند دلداري ميدهي، حتي در مراسم ختم پدر و ... اين روزها به مقاومت و صبر تو فكر ميكنم كه شايد كمتر از محبوبه نيست. اين روزها به تو فكر ميكنم ،كه شايد اين شعر را زمزمه ميكني: " زندگي مي گويد: اما باز بايد زيست بايد زيست بايد زيست...! " |