شماره مقاله: 8968

مسیر:
صفحه اول > كوچه به كوچه

لینک مستقیم:
/spip.php?article8968



برخی از حقوق برای کمپین یک میلیون امضا محفوظ است.

نامه ای برای محبوبه کرمی ، دختر کمپینی ام / خدیجه مقدم

سه شنبه22 آذر 1390


محبوبه جان هر وقت یاد تو می افتم ، صحنه ی لحظاتی که نام تو را برای آزادی از بلند گوی بند نسوان اوین خواندند و تو گریه کردی و گفتی :" تا شما را آزاد نکنند من نمی روم ." جلوی چشمان ام روشن می شود . دقایقی با توبحث کردم که زندان خانه ی خاله نیست که بخواهی بمانی ، هر کس به موقع خودش آزاد می شود و کلی حرف های امیدوارکننده ی همیشگی که عادتی ترک نشدنی شده و تو رضایت دادی که وسایل ات را جمع کنی و با چشمان اشکبار بروی.

ما را تنها به دلیل دیدار نوروزی با خانواده های زندانی و جان باخته همراه با ده نفر از دوستان مان بازداشت کرده بودند . دو ماه بعد از آن روزها ، انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بود و به امید این که نوک سوزنی شرایط تغییر کند ، آماده ی انتخابات بودیم و در آن فرصت به دست آمده ، از حقوق انسانی مان حرف می زدیم و برابری را فرهنگ سازی می کردیم ، ولی تو ، دو باردیگر به زندان افتادی و هم اکنون نیز با وجود بیماری های زیادی که داری در زندان هستی . و مثل خانه ی خاله آن جا خوش کرده ای ! چه جا خوش کردنی هم!

محبوبه جانم ، از طرفی غمگین ام که مادرت زود ترا و ما را ترک کرد و رفت و از طرفی خوشحالم که به طبیعت پیوست و چشمان اش به شکل قبل ،نظاره گر این همه بی عدالتی نیست تا بار دیگر شاهد در بند بودن تنها دخترش باشد .

محبوبه جان ، می دانم که نگران پدر بیمارت هستی و نگران دست تنها بودن برادرت . برادری که به معنای واقعی ، انسان است و بارهای زیادی را به دوش می کشد . امیدوارم داروی های کم خونی به دستت برسد و اثر مطلوب داشته باشد .طبیعی است خون پاکی که در رگ های توست تحمل این همه رنج را ندارد و نیاز به مکمل هایی دارد .

محبوبه ی من ! تو در جامعه ی کوچک در بند ،مواظب سلامتی روح و جسم ات باش و به تمرین دموکراسی بپرداز و بعدها به ما آموزش بده تا در کنار همه ی ایرانیان ، سرافراز زندگی کنیم و مفتخر باشیم از کنار هم بودن.

از نسرین ستوده حقوقدان مبارز ، از عالیه اقدام دوست ، فعال حقوق زنان از مهدیه گلرو و بهاره هدایت، فعالان دانشجویی، از مهوش ثابت و فریبا کمال آبادی، دو شهروند مبارز بهایی، از مریم جلیلی و شهلا رحمتی دو نوکیش مسیحی با ایمان ، تا می توانی هم بیاموز و هم آموزش بده .

محبوبه جان فرصت را از دست نده و بیشتر خودت را از هر نظر تقویت کن که خیلی کار داریم .نوروز نزدیک است و ، باید ، باغچه ی خانه را ،دوباره ،پرگل کنیم ، باید غبار از پرده ها بزداییم وفرش زیر پای مان را از هر چه غم و غصه است پاک کنیم و شیرینی های خوشمزه ی ایرانی بپزیم و با همه ی ایرانیان از همه ی خلق ها و اقلیت های مذهبی و جنسی با لباس های الوان رنگین کمانی ، لباس هایی سبز رنگ و قرمز و بنفش و سفید به رقص و پایکوبی بپردازیم .

محبوبه جان! دخترم! هنوز هم معتقدی رویاهای شیرین ناجی ما است؟ پس مواظب خودت باش که خیلی کار داریم .