|
نسرین و درس ایستادگی/ فروغ سمیع نیادو شنبه9 خرداد 1390 تغییر برای برابری - فروغ سمیع نیا - از شهریور سال قبل که نسرین ستوده را بازداشت کردند هیچگاه نمی اندیشیدم که این بازداشت طولانی باشد هرگز فکر نمی کردم وکیلی که در دنیا شناخته شده است به اتهام دفاع از موکلانش 9 ماه در زندان بماند . با خود می گفتم اگر کمی بیشتر از این طول بکشد قطعا با فشارهای بین المللی آزاد خواهد شد زیرا حبس او هیچگونه توجیهی ندارد . نسرین که جوان شناخته نشده ای نیست تا قوه قضاییه بتواند هر اسمی بر او بنهد و هر حکمی را برایش صادر کند. او وکیلی شناخته شده است که اندیشه هایش نه تنها برای آزادیخواهان ایران بلکه برای تمام دنیا شناخته شده است. اما اشتباه می کردم نسرین ستوده نیز با اتهامات واهی به حبسی طولانی محکوم شد و قضات هم بر خود لازم ندیدند که توجیهی برای حکم شان بیاورند .یازده سال حبس برای دفاع از موکلانت ، براستی دیگر کدام وکیل و با کدام امنیت می تواند قدم در راه وکالت و ایفای وظیفه شغلی و انسانی اش بگذارد؟ به همین راحتی نسرین در زندان ماند و امروز سالروز تولدش است که این روز را هم بدون همسر و فرزندانش در زندان می گذراند همانطور که در روز فوت پدرش نیز در زندان بود و با این غم بزرگ نیز به تنهایی روبه رو شد. نسرین همان وکیل پرونده صغری ،کودک کارگر خانه ای که به اتهام قتل پسربچه ای همسن و سال خودش به اعدام محکوم شد . وکیل دانشجویان، وکیل فعالان حقوق زن که به اتهام برابری خواهی در زندان می مانند، وکیل اقلیت های دینی و وکیل همه . بارها و بارها پله های دادگاه را زمانی که باردار بود یا کودکی خردسال داشت طی کرد. امسال همه او پله های همان دادگاه را طی می کرد اما نه در جایگاه یک وکیل که در جایگاه متهمی بس خطرناک که نمی توان برایش حتی قرار وثیقه هم صادر کرد. متهمی که خواسته هایش در اعتصاب غذا بر میزان خطر ناک بودنش افزود و قلب موکلانش را در زندان گرم نمود . وکیلی که خواسته اش برای شکستن اعتصاب ،آزادی همه زندانیان سیاسی بو نه آزادی خودش. وکیلی که به همه ایرانیان و جهانیانی که می شناختندش درس مقاومت و آزادگی داد و جان دوباره ای بخشید به همه آنانی که انتخاب کردند بمانند و ایستادگی کنند. درست است که مهراه و نیما روزهای سختی را بدون مادر می گذرانندو در شب تولد مادرشان تنهایند اما براستی چه افتخاری بزرگتر از اینکه فرزندان نسرین ستوده اند . من بخاطرتنها ملاقاتی که با ایشان داشتم اکنون بسیار به خود می بالم. |