|
پیام فعالین سابق دانشجویی در دومین روز کمپین ده روز با بهاره هدایتدو شنبه19 اسفند 1392 تغییر برای برابری: در دومین روز از کمپین «ده روز با بهاره هدایت»، شماری از فعالین سابق دانشجویی با نگارش مطالبی از بهاره هدایت یاد کرده اند. کمپین ده روز با بهاره، از ۸ مارس با هدف اطلاع رسانی در مورد بهاره هدایت فعال زنان و جنبش دانشجویی راه اندازی شده است که طی آن هر روز به یک جنبه از فعالیت و شخصیت بهاره خواهد پرداخت. روز دوم این کمپین به «بهاره یک فعال دانشجویی است» اختصاص یافته است. بهار جنبش دانشجویی در آستانه پنجمین بهاری هستیم که بهاره هدایت در زندان است. بهاره به لحاظ سلامتی روزهای سختی را می گذراند و دوستانش دلنگران او هستند. دوستانی که روزگاری دوشادوش وی در صفوف به هم پیوسته جنبش دانشجویی فریاد آزادی سر داده اند. بهاره برای هم نسل های خود در دانشگاه یک چهره به یادماندنی است. اولین دختری که بعد از سالها توانست به عضویت در شورای مرکزی دفترتحکیم وحدت راه یابد. او موسس کمیسیون زنان در این اتحادیه دانشجویی بود و فصل مشترک جنبش دانشجویی و جنبش زنان. در این مطلب احسان رمضانیان، عزت الله تربتی، محمد نیمایی، سورنا هاشمی، لیلا فاضلی، زینب پیغمبرزاده، عباس حکیم زاده، اکرم احقاقی و مهدی عربشاهی از بهاره و برای بهاره گفته اند. مطالبی که از دل برآمده و لاجرم بر دل خواهد نشست. احسان رمضانیان در دورانی که فعالیت سیاسی به طور عام، و فعالیت دانشجویی به طور خاص، پرهزینه بود و بسیاری مهر خاموشی بر لب زده بودند، بودند نوادری که سکوت قبرستانی دانشگاه را میشکستند و دلیرانه ندای آزادیخواهی سر میدادند. “بهاره هدایت” یکی از همان نوادر است که همچنان بر آرمان خود ایستاده و امروز هزینه آرمانخواهیاش را میپردازد. او سالهاست که محصور دیوارهای اوین است. به راستی چند بهار دیگر باید بگذرد تا “بهار جنبش دانشجویی” به خانه بازگردد؟ عزت الله تربتی بهارا بنگر این خاک بلا خیز ، که شد هر خاربن چون دشنه خونریز. بهارا بنگر این صحرای غمناک، که هر سو کشته ای افتاده بر خاک…. دگر بارت چو بینم شاد بینم ، سرت سبز و دلت آباد بینم. دوباره نزدیک عید دلم هوس آواز شجریان رو در کاست راز دل گوشه دیلمان میکند و بی اختیار مرا یاد بهار در بندمان می اندازد. حدود چهار سال پیش که به تهران برای بازپرسی دادسرای نظامی در رابطه با حادثه کوی ۸۸ رفته بودیم . به مهدی عربشاهی گفتم برویم یه سری به امین احمدیان بزنیم . با خندهء تلخی گفت آره برویم و بگوییم سرت سلامت شش ماه از زندان بهار گذشت به چشم بهم زدنی هشت و نیم سالش هم میگذرد . در آن زمان تصور این که حتی بهار نصف محکومیتش را در زندان سپری کند هم وحشتناک بود. اما امروز محکومیت بهار از نیمه گذشته و دردی مزمن در وجودم جرات رویارویی با واقعیت را از من می ستاند . دردی توام با شرم که حتی در مرخصی های بهار هم تاب دیدار و احوالپرسی را می گیرد. دیگر بدین باور رسیده ام که همانگونه که درد انسان ناشی از وجود اشکال و اختلال در بدن اوست، درد حبس امثال بهار هم نشانگر وجود آسیبی در پیکره سیاسی و اجتماعی ماست. و هنوز این دردها آنقدر التیام نیافته که بهار آزاد باشد. محمد نیمایی بهای آزادی را با روزهای ماندن در زندان چه با غرور میدهی! و شاید خیلی از ما در زندانی که با مصلحت سنجی بر دور خود کشیده ایم زندانی حقیقی هستیم- نزدیک ده سال میشود که تو را میشناسم -دو ویژگی مشخص در تو جلوه گر بوده و هست اول زن بودن دوم آزاده بودن. سورنا هاشمی بعضی ها انتخاب میشن که به جای همه رنج بکشن، یکی از اون برگزیده ها تویی بهاره…و چه بد که ما فقط تماشاچی رنج دیدن تو شدیم و غیر از آه کشیدن چاره ای برایمان نبود.فکر کردن به این که تو تنهایی این همه رنج رو تحمل کردی و هنوز هم باید تحمل کنی وحشتناکه ،اما لبخندت توی عکسها امید رو توی دلم زنده می کنه که یه روزی از همین روزها با اومدنت بهار رو میاری ، حالا هر فصلی که می خواد باشه….اون روز بهار ماست ، بهارِ دوستان و همقطارانت توی دانشگاه ها، بهارِ عزیزانت که صبورانه پشت میله های زندان اومدنت رو انتظار میکشن. … نبودنت زخمی است بر پیکر نیمه جان آزادی ،برگرد، بمان،بیشتر بخند! سراپا اگر زرد و پژمردهایم، ولی دل به پاییز نسپردهایم گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخمهایی که نشمردهایم! دلی سربلند و سری سربهزیر از این دست، عمری به سر بردهایم لیلا فاضلی چند بهار است که بهار از راه می رسد اما بهاره نیست. بهاره هدایت فعال دانشجویی و دبیر کمیسیون زنان تحکیم وحدت باید ۹ سال و نیم از جوانی خود را پشت میله های زندان به جرم فعالیت در جنبش دانشجویی و دفاع از حقوق زنان بگذراند، اما دلیل اصلی این حکم ترس زیاد حاکمیت مردسالار از بهاره و امثال اوست که با نشان دادن فعالیت سیاسی زنان در کنار مردان سعی در شکستن فضای سیاسی مردانه و احقاق حقوق زنان داشتند. در واقع با تمام ظلم هایی که در این چند سال بر جنبش دانشجویی روا شده است و غصب غیرقانونی نام پر آوازه دفتر تحکیم وحدت و حکم های سنگین بهاره و مجید و… باز هم جنبش دانشجویی زنده است و اسم بهاره ها به عنوان نماد های جنبش دانشجویی همواره در ذهن ها باقی خواهد ماند. زینب پیغمبرزاده ما دختران دانشجو همه به بهاره مدیونیم. دخترانی مثل بهاره هزینه های زیادی برای دختران نسل ما پرداخته اند و راه را برای حضور ما در فضای مردانه سیاست باز کرده اند. بهاره رویای دختران نسل ما را زندگی کرده است. رویای دختری که درس می خواند، پدرسالاری را به چالش می کشد و احترام و همراهی مردان را جلب می کند. رویای زنی که عاشق است و از رویاهایش دست نمی کشد. ما همه هنوز رویایی داریم. عباس حکیم زاده جنبش دانشجویی در ایران در طول تاریخ خود فراز و نشیب زیادی داشته است و در هر دوره بنا به فضای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی موجود رنگ و شکلی به خود گرفته. در اوایل حیات خود رنگ ملی گرایی پر رنگ تر بوده و کمی پس از آن به دنبال گسترش آزادی های سیاسی و عدالت اجتماعی بود. در حوالی انقلاب ۵۷ شکل انقلابی به خود گرفت و در پی در انداختن طرحی از اساس نو بود. پس از آن هم هر دوره ای به مقتضای شرایط و اوضاع سیاسی همواره در پی مطالبه آزادی های سیاسی و اجتماعی و احقاق حقوق مردم بوده است. در تمام این دوران افراد و چهره هایی بوده اند که به سبب ذهن خلاق، تلاش و کوشش و از خودگذشتگی هایی که به خرج داده اند جایگاه ویژه ای در شکل دهی به تاریخ آن دوره از حیات جنبش دانشجویی به خود اختصاص داده اند. این افراد تاثیرگذار تبدیل به چهره ها و قهرمان های هر دوره شده اند. در دورانی که نسل ما پا به جنبش دانشجویی گذاشت اما دوران قهرمانی ها و پهلوانی ها انگار گذشته بود. فدا کردن خود برای جمع و در راه آرمان و هدف معنایی که پیش از آن و در نسل های قبلی داشت، دیگر نداشت.اما با این وجود نسل ما هم نسل بی قهرمان نبود. قهرمانان نسل ما آموزگاران مبارزه بی خشونت، اهل صلح و مدارا و به دنبال احقاق حقوق بشر و دموکراسی و آزادی بودند. آن ها نشان دادند که چگونه می توان هم اهل صلح و مدارا بود و هم آرمان داشت و هم بر این آرمان پای فشرد و بر اصول ایستادگی کرد. بهاره هدایت قهرمان نسل ما و از تاثیرگذارترین چهره های جنبش دانشجویی بود و هست. بهاره از سرمایه های مغتنم جنبش دانشجویی دهه ۸۰ است. کسی که می رود تا تاثیرش را در آینده تاریخ ایران هم به جای بگذارد. اکرم احقاقی برای اولین ، بهاره را در سال ۸۳ به واسطه دوستی با خواهرش از نزدیک دیدم. درآن موقع بهاره عضو انجمن اسلامی دانشکده علوم اقتصادی بود ومن پیش از آن فقط اسم اورا شنیده بودم و می دانستم که جز فعالان دانشجویی است. شناخت بیشتر من از بهاره هدایت به یکی از سال هایی برمی گردد که دفتر تحکیم وحدت به مناسبت شب های قدر در حسنییه ارشاد مراسم سخنرانی برگزار کرده بود و من هم بر اساس ضرورت شغلی برای پوشش مراسم در آنجا حضور داشتم . در آن زمان به تدریج فشارها از سوی حاکمیت برای محدودکردن فعالیت های جنبش دانشجویی به خصوص دفتر تحکیم وحدت در حال افزایش بود، در یکی از آن شب ها که مراسم در حال آغاز شدن بود نیروی انتظامی که همیشه در زمان برگزاری مراسم در انجا حضور داشت به منظور ایجاد رعب و وحشت، اقدام به برخو د تند و خشن با برخی از شرکت کنندگان در مراسم و کسانی که در بیرون از حسنیه ایستاده بودند ،کرد. در آن شب از نزدیک دیدم که بهاره چگونه شجاعانه به عنوان تنها دختر عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با آنکه توسط برخی از ماموران نیروی انتظامی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، در برابر ماموران ایستاد واز حقوق خود و شرکت کنندگان در مراسم دفاع کرد و به رفتار انها اعتراض کرد . و اکنون بهاره بعد از ۵ بار بازداشت شدن بیش از ۴سال و نیم است که در زندان بسر می برد و ما همه می خواهیم درخواست آزادی او را در این روزها هر چه بلندتر فریاد بزنیم. بهاره کسی است که از همان ابتدا طی کردن این راه سخت را با علم به تمام سختی ها و مشکلات انتخاب کرده بود . اگرچه برخی به درست یا غلط می گویند حافظه تاریخی ایرانیان در به یاد سپردن اسامی مبارزان راه آزادی این کشور ضعیف است ولی بهاره جز کسانی است که نامش همیشه در این حافظه جاویدان خواهد بود. زنان و مردان این سرزمین به وجود بهاره و بهارها در تاریخشون افتخار خواهند کرد. مهدی عربشاهی درست هفت سال قبل بود که من و بهاره با هم به عضویت در شورای مرکزی دفترتحکیم وحدت انتخاب شدیم. پیش از آن هم بهاره را می شناختم اما تجربه دو دوره همکاری نزدیک در تحکیم رنگ و بوی دیگری داشت. بهاره برای من نماد آرمانخواهی در جنبش دانشجویی بود که باید گاهی به ما نهیب می زد کجا ایستاده ایم و چه می کنیم. او وجدان بیدار همه ما بود و چهره ای استثنایی در این نسل از فعالین دانشجویی. اینها سخنانی اغراق آمیز و بی پشتوانه برای یک زندانی سیاسی نیست؛ اینها حرفهایی است که همان روزها که بهاره آزاد بود هم می گفتم. در آستان بهار، بهاره هنوز زندان است. اگرچه این روزها برای بهاره وامین روزهای دشواری است؛ اما بهاره سرمایه ای برای فردای این سرزمین است. تردیدی ندارم که بهاره نقش مهمی در گذار به دموکراسی و برابری حقوق زن و مرد خواهد داشت و ایستادگی های امروز او سرمایه فردای ماست. |