شماره مقاله: 10708

مسیر:
صفحه اول > سایت نوشته ها

لینک مستقیم:
/spip.php?article10708



برخی از حقوق برای کمپین یک میلیون امضا محفوظ است.

جا به جایی اولویت‌های مردان در انتخاب همسر

شنبه23 شهریور 1392


دویچه وله: صدها سال زیبایی زنان اولویت اول مردان در همسریابی بود. جذابیت صرف کافی نبود، زن می‌بایست تا حد ممکن زیبا باشد، حال اگر به لحاظ هوشمندی و خلاقیت ذهن هم کاستی‌هایی می‌داشت کم و بیش قابل صرفنظر بود.

زمانه اما عوض شده و هوشمندی و روشنی ذهن زن می‌رود که به تدریج برای مردان در صدر اولویت‌ها بنشیند. حالا اگر در بسیاری از کشورهای غربی و از جمله در آلمان از جوانان بپرسید که همسر آینده شما باید چه خصوصیتی داشته باشد در پاسخ آنها اغلب هوشمندی و روشن‌اندیشی قبل از زیبایی قرار می‌گیرد.

به گفته بریگیته هوبر، سردبیر مجله معروف "بریگیته" در آلمان دوره "زیبا باش و بلوند باش و حرف هم نزن" رو به اتمام است. او تاکید دارد که "البته معاشقه با همسر زیبا و جذاب برای مردان لذت‌بخش‌تر است، ولی آنها دیگر همسرانی را می‌خواهند که بتوانند در سطح اجتماعی هم به آنها افتخار کنند. به عبارتی دیگر، زن هوشمند به تیپ مطلوب مرد معاصر تبدیل شده است".

وقتی که زن برای کار می‌بایست از مرد مجوز بگیرد

حرف‌های سردبیر "بریگیته" مبتنی بر تحقیقی است که از سال ۲۰۰۷ تا کنون جریان داشته است. گروه تحقیق که ریاست آن را خانم پرفسور آلمن‌دینگر، مدیر "مرکز علمی برای تحقیقات اجتماعی" برلین، به عهده داشته در سال ۲۰۰۷ از ۵۰۰ مرد جوان میان ۱۷ تا ۲۹ سال درباره همسر مطلوبشان سؤال کرده ‌است. از همین عده به تازگی نیز سؤال شده است.

این تحقیق نشان می‌دهد که مردان امروزه روز نه تنها زنانی هوشمند و متکی به نفس را می‌پسندند بلکه تاکید دارند که همسرشان بایست به لحاظ مالی استقلال داشته باشد.
۷۶ درصد مردان مورد پرسش برایشان قابل تصور نیست که زنی غیرشاغل داشته باشند و خودشان آماده‌اند که همسران را در ارتقاء شغلی و اجتماعی یاری دهند. ۴۵ درصد پرسش‌شوندگان حتی خواهان آنند که همسر آینده‌شان درآمد مالی بالایی داشته باشد، موردی که مادران این جوانان برایشان کمتر قابل تصور بود.

تا دهه ۱۹۷۰ زنان در آلمان برای کار در بیرون خانه نیازمند موافقت همسرانشان بودند. ولی اگر مرد نظرش این بود که زن باید در خانه بماند و پیراهن‌های او را اتو کند، طبیعی بود که زن اجازه کار در بیرون از خانه را پیدا نکند، زیرا او در وهله اول باید به "وظایف خانه‌داری" خود می‌رسید. بالاخره در سال ۱۹۷۷ با تغییراتی در قانون ازدواج این محدودیت برای زنان آلمان برچیده شد.
در این میان مردها بیش از پیش به مزیت شاغل‌بودن زنان پی برده‌اند. آنها حالا دیگر کمتر مایلند که از پرستیژ و اعتباری صرفنظر کنند که یک همسر دارای استقلال و درآمد مالی در کنارشان ایجاد می‌کند. حتی داشتن فرزند مشترک نیز نسبت به این مزیت اولویت ندارد. از همین رو زنانی که شرط ازدواج را توافق روی بچه‌دارشدن می‌گذارند به تدریج در یافتن همسر با دشواری مواجه می‌شوند.
در موارد قابل اعتنایی زنانی که بچه می‌خواهند باید برای راضی‌کردن همسر خود به شدت تلاش کنند و دشواری‌ها و دردسرهای آن را هم بیشتر خود متحمل شوند.
تصمیم در منگنه میان دو انتخاب
خانم پرفسور آلمن دینگر، رئیس گروه تحقیق، بر این نظر است که دیگر برگرداندن زنان به خانه ناممکن و منسوخ شده است. حتی مشوق‌های مالی دولت آلمان که زنان را در صورت تمایل فردی، به ماندن در خانه و تربیت بچه تشویق می‌کند هم نتوانسته به خانه‌ماندن آنها، ولو برای مدتی معین، کمک کند. در واقع برای زنان نسل‌های متاخر کار و حرفه به امری بدیهی بدل شده و اگر آنها در جایی میان ارتقاء شغلی و مالی خود و داشتن بچه مجبور به انتخاب بشوند کم پیش نمی‌آید که به سود اولی تصمیم‌ بگیرند.

پیامد این گونه انتخاب‌ها به تعویق‌افتادن و قسما منتقی‌شدن هر چه بیشتر بارداری و بچه‌آوردن زن‌هاست. در واقع تجربه دشوار زنان بچه‌دار در بهبود و ارتقای شغلی خویش برای همجنسانشان کمتر خوشایند است. شغل نیمه‌وقت زنان بچه‌دار عملا سدی در برابر ارتقای شغلی آنهاست، به خصوص که در بسیاری از کارخانه‌ها و شرکت‌ها و موسسات خدماتی بازگشت زن بچه‌دار به کار تمام وقت قبل از بچه‌دارشدنش تضمین‌شده نیست. این امر باعث شده که ارتقاء شغلی عمدتا برای مردان و زنان بدون بچه میسر باشد.
در نظرسنجی تحقیقی سال ۲۰۰۷ گروه تحت مسئولیت خانم آلمن دینگر۹۲ درصد زنهای مورد پرسش گفته‌اند که قطعاَ بچه‌دار خواهند شد، اما تا کنون فقط ۴۲ درصد آنها بچه‌دار شده‌اند. اغلب این زنان علت امتناع از تحقق حرف سال ۲۰۰۷ را نگرانی از به حاشیه‌رانده‌شدن در گستره شغلی ذکر کرده‌اند.

خشم علیه سیاست و شوهر

نتایج تحقیق یادشده از آتشی زیر خاکستر در گستره مسائل مربوط به زنان خبر می‌دهد. زنان جوان که به خصوص مجبور به کار نیمه‌‌وقت هستند به رغم بازده کاری خوب به سطوح مدیریتی راهی ندارند و حقوقشان نیز کمتر از همکاران مردشان است. انتقاد و خشم زنان زیان‌دیده در این ارتباط، هم متوجه سیاست رسمی و هم متوجه مردان خویش است. به خصوص سیاست رسمی با مسامحه‌‌کاری در تامین مدارس تمام وقت بسیاری از زنان را مجبور به کار نیمه‌وقت در بیرون می‌کند تا بخشی از وقت خود را بتوانند صرف بچه‌داری کنند. زنان برای این کار در خانه و برای وقتی که برای بهبود وضعیت درسی بچه‌ها می‌گذارند مزدی دریافت نمی‌کنند، ضمن این که از محیط کاری و امکان ترقی در شغل و حرفه هم تا حدودی دور می‌افتند.

نتیجه تحقیق یادشده نشان می‌دهد که ۸۰ درصد زنان مورد پرسش بر این باورند که بعداَ از بچه‌دارنشدن پشیمان می‌شوند، همزمان اما برای ۵۰ درصد آنها داشتن یک زندگی رضایت‌مندانه بدون بچه هم قابل تصور است.

نکته قابل اعتنا در تحقیق این است که زنان غرب آلمان بیشتر از زیان‌های ناشی از عدم امکان تلفیق زندگی خانوادگی و موقعیت حرفه‌ای خود ناراضی هستند تا زنان شرق آلمان. این دسته دوم در جامعه‌ای که همچنان متاثر از نظام سیاسی و اجتماعی آلمان شرقی پیش از فروپاشی دیوار برلین است بیشتر عادت دارد که به تنهایی مسئولیت بچه‌داری و امور شغلی را به طور همزمان بر دوش بکشد.

زن هوشمند، مستقل و دارای اعتماد به نفس از جنبه دیگری نیز بر همسر خود تاثیری مثبت دارد. مرد حالا دیگر به زیبایی خود در ارتباط با چنین زنی باید اهمیت بدهد و آن را جدی بگیرد. ۸۶ درصد مردان مورد پرسش گفته‌اند که رسیدن به شکل و سر و وضع ظاهری خود برایشان مهم است، این رقم نسبت به زنان تنها ده درصد پایین‌تر است. مردان زیبا و زنان هوشمند؛ اگر زمینه تولید بچه فراهم شود، عجب بچه‌هایی از کار درخواهند آمد!