خانه تماس با ما کتابخانه سایت‌های حامی گالری کمپین در بند آرشیو English

پذيرش > همراهان > نامه های شما > براي سه سال سخت كمپين، براي ما

برای این روزها

براي سه سال سخت كمپين، براي ما

18 خرداد 1388 - نفیسه آزاد - نسخه قابل چاپ

شايد جو كه باشد همه را مي گيرد، شايد براي نديده هايي كه در اين چهارسال عقده شد سر دل هاي ما و نرفت و بغض شد ، اين شب ها و روزها گاهي از ديدن اين همه هيجان و احساس و شلوغي و صداي ضبط بلند در خيابان ها دلم مي گيرد؟ نمي دانم كس ديگري هم بغض مي كند از ديدن اين صحنه ها؟

شايد براي اينكه لمس كردم كه پليس مي تواند در خيابانها نقش مفتش را بازي نكند، شايد براي ديدن اين همه آدم كنار هم بدون اينكه كتك بخورند، سوار ون كنندشان، شايد براي چيزهاي كوچكي كه باور نكنيد بغض كرده بودم ، براي همه زنان و مرداني كه در اين سه سال با اضطراب و هراس در خيابان هاي همين تهران شلوغ امضا جمع كردند، براي ترس هايشان براي هر باري كه زانوهايشان سست شد و ادامه دادند براي هر باري كه قلبشان به تپش افتاد و ادامه دادند، براي هر باري كه از خانه بيرون آمدند و نمي دانستند كه آيا به خانه باز مي گردند يا نه و ادامه دادند، براي زنگ هاي تلفن كه مي گفت مريم را گرفتند، خديج را گرفتند، نيكزاد را گرفتند، پرستو حكم گرفت، براي هر بار شكستن و بازي اميد و نااميدي در دل هايي كه خاموش نشدند، براي خودم، براي دوستانم براي آنها كه هرگز نديدم و نشناختم و انگار رشته اي از اضطراب ما را به هم پيوند مي دهد.

ما كجاي اين بازي هستيم نمي دانم، آدم هاي سياسي و گنده قرار است بروند از هم شكايت كنند، اعاده حثيت كنند، ما چطور؟ ما جمعيت فراموش شده؟ اگر اين يكي با ما سر جنگ دارد آن يكي ناديده مي گيرد و ديگري مدعي است كه چرا اول به سراغ ما نيامديد! بعد كه اين بيايد يا آن، ما قرار است چكار كنيم؟ دوباره با ترس بيانيه ها را در جيبمان بگذاريم و دوباره با همان اضطراب خردكننده امضا جمع كنيم و اميدوارم باشيم كه روزي اين خيابان ها براي ما امن شود و پليسش حافظ امنيت باشد نه مخل امنيت

من اين خيابان ها را دوست دارم، اما خيلي وقت بود كه احساس مي كردم اين خيابان ها با من غريبه اند ، انگار هر لحظه آبستن اتفاقي اند، دلم براي روزهاي سخت كمپين مي گيرد، وقتي بعد از يك سال مي شود كه همديگر را در رستوراني ببينيم اينقدر بچه گانه شادي مي كنيم كه توجه همه به ما جلب مي شود، وقتي مي توانيم در خيابان براي بيش از يك نفر حرف بزنيم.... اما نمي دانم جاي ما كجاست؟ ما چطور در اين هياهو خودمان را پيدا مي كنيم و ادامه مي دهيم، خوبيش اين است كه به روزهاي سخت عادت كرده ايم و مي دانيم هيچ مرد قدرتي تا به حال خودش را براي حقوق زنان نكشته است، دوباره ما مي مانيم و برگه هاي امضا و هول دستگيري و خيابان هايي كه غريبه مي شوند و ناديده گرفته مي شويم و اين دور ادامه دارد تا جائيكه ...شايد كه آينده از آن ما

ارسال به بالاترین ، توییتر ، فریندفید ، فیسبوک






در همين بخش :

پیشکش "ندا"های کشورم /خانم دکتر،چند دقيقه وقت داريد؟ / خليل طالقانی
براي سه سال سخت كمپين، براي ما
برای دادخواهی از ظلمی که بر فرزندانمان می رود چه می توانیم بکنیم؟
زنان زابل در چنگ خرافات و خشونت
سه شنبه سبز من

ديگر بخش ها :

طرح یک میلیون امضا | مقالات | سایت نوشته ها | اخبار | گزارش كمپين | گفت و گو | علیه سکوت | كوچه به كوچه | نامه های شما | گزارش ویژه | گفتگو با اعضا | ویژه سالگرد کمپین | تصویر برابری | دل آرام علی | تریبون | مقالات | تاریخ شفاهی | خارج از چارچوب | کتابخانه | درباره کمپین | کمپین در شهرها | کمپین در بند | صدای تغییر | ویژه 22 خرداد | لایحه حمایت از خانواده | گالری | عشا مومنی | امیر یعقوبعلی | خدیجه مقدم | راحله عسگری زاده و نسیم خسروی | پروین اردلان،جلوه جواهری، مریم حسین خواه، ناهید کشاورز | زینب پیغمبرزاده | سعیده امین، سارا ایمانیان، محبوبه حسین زاده، ناهید کشاورز و همایون نامی | احترام شادفر | نسیم سرابندی زاده،فاطمه دهدشتی | وبلاگ مهمان | پرونده خرم آباد | دستگیری ها | مریم مالک | پرستو اللهیاری | مهرنوش اعتمادی | سمیه رشیدی | Other Languages | همراهان | «فراخوان کمپین ده روز با بهاره هدایت» | English